سلام مجدد ودوباره خدمت دل محترم خودم....
من ی دخترم...ی دخترم با احساسات دخترونه...با عاشقانه های دخترونه....چن ماه دیگه 22سالم میشه اما....اما ی کوله بار غم وغصه همراه دارم....هعییییییییییی.....
میخام اینجا بنویسم برای خودم برای تسکین دل داغونم که از دست روزگار ونامردیاش خیلی بدجور شکسته شده....
شاید کسی اینجا رهگذر بود وقصه زندگی منو شنید....
داشتم میگفتم ی دختر پر شور وشوق وشیطون بودم....خوش بودم برای خودم....تودنیای خدا غصه چیزی رو نداشتم....هیچ مشکلی نمیتونست منو ریشه کن کنه....بی خیال وخوش گذرون....
به حدی که خیلی ازدوستام همیشه بهم میگفتن;خوش به حالت دختر...تو هیچ وقت پیرنمیشی ...
اما.....
داستان زندگی من با پیدا شدن سر وکله یه پسر عوض شد ودیگه من آدم سابق نبودم....حالا در حکم ی عاشق بی قرارشده بودم....
داستانی که متاسفانه..........
بزار بعدن کامل توضیح بدم.....
تاوهمین جامیگم که سرماجراهای عاشقونه زندگیم عجیب به هم ریخت وحالا من شدم ی آدم خسته وپیر.....که دیگه ملالی برای زندگی کردن نداره.....
شاید مقصر کارمن بودم ولی شایدم مقصر کار دیگران.....
اما من میدونم که پیداوکردن مقصر کا عاشقانه های دختری ازدیارغم...
ادامه مطلبما را در سایت عاشقانه های دختری ازدیارغم دنبال می کنید
برچسب : من یک دخترم,من یک دخترم از تبار حوا,من یک دخترم پس, نویسنده : croyaekhis4 بازدید : 222 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 23:14